ضد وهابییت

این وبلاگ به بحث درباره عقاید وهاییون ، شبهات مطرح شده درباره شیعه ها و... بحث می کند

ضد وهابییت

این وبلاگ به بحث درباره عقاید وهاییون ، شبهات مطرح شده درباره شیعه ها و... بحث می کند

۲

 بسم الله الرحمن الرحیم


اشکال


با توجه روایات فراوانی که در باب فضیلت عمر ابن خطاب رضی الله عنه وارد شده است چرا شما شیعیان به آن بزرگوار احترام نمیگذارید ؟ آیا این خلاف سنت رسول خدا در احترام به مومنین نیست ؟؟


جواب


{ از تمامی دوستانی که طالب حق و حقیقت هستند خواهشمندیم که کمی حوصله به خرج داده و جواب این شبهه را با دقت فراوان بخوانند تا در یابند که بحث فضیلت عمر از کجا شروع شده و در تحت چه برنامه ای اهل تسنن این بحث را براه انداخته اند . لازم بذکر است که تمامی روایاتی که از اهل تسنن نقل کردیم مستند است و شما در پایان جواب می توانید به مدرک روایات مراجعه بفرمائید }  


مقدمه : بعد از رحلت پیغمبر اکرم میان امت اسلام اختلاف شد که بطور کلی دو دسته بزرگ بودند. عده ای سعی در اجراء شدن وصایای پیغمبر داشتند که سفارشات متعدد پیغمبر پشتیبان قوی این جریان بود و عده ای سعی در اجراء شدن خلافت خلقاء داشتند که از هیچ پشتیبان مشروعی برخوردار نبودند لذا این عده با طرح و برنامه ریزی خاص خود سعی در مشروعیت دادن افعال خود شدند . این گروه برای مشروعیت بخشیدن به اهداف شوم خود برنامه های خود را قالب سه طرح اجراء کردند که مورد بحث ما طرح سوم است که مفصل در مورد آن بحث میکنیم


طرح اول : جداسازی قرآن کریم از توضیحات پیغمبر >>> در صدر اسلام قرآن را با بیانات پیغمبر برای مردم میخواندند اما عده ای چون بیانات پیغمبر را منافی با مقاصد شوم خود دیدند بیانات آنحضرت را از میان بردند . لازم بذکر است نوشتن قران بدون توضییحات پیغمبر از زمان ابوبکر شروع شده و در زمان خلافت عمر به پایان رسید .


طرح دوم : نابود کردن احادیث پیغمبر >>> چون نقل سنت پیغمبر با اهداف آنها در تضاد بود لذا سعی کردند که سنت پیغمبر را از بین ببرند . اهل تسنن روایتی از عایشه نقل میکنند که ابوبکر در یک شب 500 روایت از پیغمبر را به آتش کشید .


اگر شما به مسند احمد ابن حنبل نگاه بفرمائیید در میابید که نقل روایات از حضرت رسول توسط همسران آنحضرت تفاوت فاحشی دارد . از عایشه 2270 حدیث نقل کرده و از میمونه 62 حدیث و از حفصه 44 حدیث و از ام حبیبه 27 حدیث و از صفیه 9 حدیث و از زینب 4 حدیث نقل کرده در حالیکه پیغمبر هر شبی را در خانه یکی از زوجات بود . احمد ابن حنبل هم با نقل روایت زیاد از عایشه در راستای از بین بردن سنت حقیقی پیغمبر و جایگزین کردن کردن سنت های دروغین گامی در این امر خطیر بر داشته است .


طرح سوم : تنزّل دادن مقام رسول خدا و بالا بردن مقام خلفای سه گانه >>> این بخش در دو قسمت به اجراء در آمد . قسمت اول : تنزل دادن مقام رسول خدا از مقام پیغمبری به مقام یک انسان عادی . قسمت دوم : بالا بردن مقام خلفای سه گانه خصوصا خلیفه دوم تا حد مقام پیغمبری و گاه بالاتر از آن


توضییح قسمت اول : قرآن مجید درباره پیغمبر اکرم میفرماید : و ما ینطق عن الهوی .... الا وحی یوحی یعنی پیغمبر اکرم از روی هوا و هوس سخن نمیگوید بلکه هر چه هست وحی الهی است . او که سخنش از سر هوا و هوس نیست یقینا افعالش نیز از سر هوا و هوس نیست . اما اهل تسنن روایاتی را نقل کردند که با این آیه در تضاد است و صد البته که تمام این روایات برای تنزّل دادن مقام پیغمبر است


روایت اول : اهل تسنن از جاعل بزرگ حدیث یعنی ابوهریره نقل میکنند که گفته است : روزی رسول خدا چنین میگفت : خداوندا ! محمد تنها یک انسان است ، آن سان که دیگر انسانها خشم می آورند او خشم می آورد پس هر گاه مومن را آزار رساندم یا ناروا گفتم یا تازیانه زدم آن را برای او کفاره قرار بده !!! ....... همچنانکه در این حدیث جعلی میبینید ( نعوذ بالله >>> ) پیغمبر اکرم خود را انسان عادی و تابع هوا و هوس معرفی میکند و آنوقت از خدا میخواهد که اگر یک وقت اسیر غضب شد و به کسی آزار رساند خداوند آزار به آنفرد را کفاره گناهان او قرار دهد .


روایت دوم : اهل تسنن روایتی را نقل میکنند مبنی بر اینکه پیغمبر غسل واجب بر گردن او بود ولی فراموش کرده و همانطور به مسجد آمد که موقع نماز یادش آمد و به مردم اعلان کرد که من غسل واجبم را انجام نداده ام پس منتظر بمانید . مردم منتظر ماندند تا پیغمبر غسل خود را انجام دادند و به مسجد بر گشتند و آنگاه نماز خواندند.... همچنانکه میبینید این حدیث عصمت پیغمبر را زیر سوال برده و آن بزرگوار را از یک انسان عادی نیز بی توجه تر معرفی کرده است .


روایت سوم : اهل تسنن روایتی را نقل میکنند که در آن صراحتا یکی از کارهای حرام به پیغمبر نسبت داده شده است . بعدها علمای اهل تسنن بمانند شافعی و نووی در صدد توجیه فعل پیغمبر بر آمدند . ما از باب عذرا بالحیاء مضمون این روایت را نقل نمیکنیم .


ملاحظه : سلمان رشدی که نویسنده کتاب آیات شیطانی است میگوید : من مطالبی را که در کتاب خود نوشتم در کتابهای حدیثی مسلمانان پیدا کردم که مراد همین دسته احادیثی استکه اهل تسنن نقل کردند .


توضییح قسمت دوم : اهل تسنن با نقل روایاتی مقام خلفاء خصوصا خلیفه دوم را تا جائی بالا برده اند که پیغمبر اکرم را نیز بدان مقام راهی نیست !!! ما در اینجا به سه نمونه از این روایات اشاره میکنیم


روایت اول : سلسله روایاتی وجود دارد که موافقات عمر نام گرفته است . این روایات میگوید : خداوند بعضی از آیات الهی را طبق نظر عمر و بر خلاف نظر رسول خدا نازل کرده است !!! مثلا اهل تسنن روایتی را نقل میکنند مبنی بر اینکه : کسی از دنیا رفته بود و پیغمبر خواست بر او نماز بخواند ولی عمر ابن خطاب به پیغمبر اعتراض کرده و گفت : این فرد از منافقین است چرا بر او نماز میخوانی ؟؟ پیغمبر به گفته او اعتناء نکرده و نماز خواند . آنگاه خداوند این آیه را نازل کرده : از این پس هرگز بر کسی که از آنان بمیرد نماز مخوان و در کنار قبرشان مایست . یعنی آیه طبق نظر عمر نازل شده است !!


روایت دوم : سلسله روایات وجود دارد که عمر ابن خطاب را محدث معرفی میکنند . محدث یعنی کسی که سخن وحی میشنود . مثلا از عایشه نقل میکنند که پیغمبر اکرم فرمودند : در امتهای پیشین کسانی مورد خطاب وحی بوده اند . اگر در میان امت من یکی از اینگونه کسان باشد عمر ابن خطاب از آنان است !! برای دیدن مدرک حدیث اینجا را کلیک کنید


ملاحظه : بارها اهل تسنن از زبان عمر ابن خطاب نقل کردند که : لولا علیّ لهلک العمر یعنی اگر نبود علی علیه السلام هر آینه عمر هلاک میشد یا اینکه خود اهل تسنن نقل کردند که وقتی فردی بنزد عمر ابن خطاب آمد و از او در مورد آیه والذاریات زروا سوال کرد . خلیفه بجای جواب ، آن مرد را به باد کتک گرفت . آیا نقل اینطور احادیثی با محدث بودن جناب عمر ابن خطاب در تضاد نیست ؟؟


روایت سوم : سلسله روایاتی وجود دارد که بدعت های عمر را مطرح میکند که در بعضی از این روایات عمر ابن خطاب صراحتا از فعل خود تعبیر به بدعت میکند . مثلا روایتی استکه میگوید : عمر ابن خطاب شبی از شبهای مبارک ماه رمضان به مسجد آمد و دید مردم بصورت فرادی نماز تراویح میخوانند . از این وضع خوشش نیامد لذا دستور داد که ابیّ ابن کعب جلو بایستد و پیش نماز شود و بقیه به او اقتداء کنند . فردا شب که آمد دید همه نماز تراویح را به جماعت میخوانند . گفت : این چه خوش بدعتی است !!


خلاصه : دوستان ؛ خود قضاوت کنید که


آیا نقل روایات جعلی که مقام عمر را از مقام پیغمبر بالاتر دانسته است می تواند فضیلتی برای عمر به حساب بیاید ؟


آیا نقل روایات جعلی توسط عایشه که عمر را مرتبط با منبع وحی معرفی کرده و در عین حال با روایات فراوانی که خود اهل تسنن نقل کردند در تضاد است ، می تواند فضیلتی برای عمر به حساب بیاید ؟


آیا بدعت گذاری که یکی از سنتهای عمر این خطاب بوده و در عین حال یکی از بزرگترین گناهان در اسلام به شمار می رود میتواند فضیلتی برای عمر به حساب بیاید ؟


آیا اینها فضیلت است ؟


نکته 1 : مبنای ما در این شبهه بر آن بود که ریشه ای بحث کنیم لذا مواردی خاص که اهل تسنن بر آن اصرار دارند و آن را جزء فضیلت های عمر به حساب می آورند بمانند فتح ایران و غیره را درفرصتی دیگر مورد بحث قرار خواهیم داد و روشن خواهیم کرد که هیچکدام از آن اصلا فضیلت به حساب نمی آیند


نکته 2 : ما برای کم حجم شدن جوابیه این شبهه ، مدارک احادیث نقل شده از اهل تسنن را در جای دیگر زدیم که اگر مایل به دیدن مدارک تمام این احادیث هستید اینجا را کلیک کنید

نظرات 2 + ارسال نظر
مرتضی شیمیایی چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 15:52 http://shimiyayee.blogfa.com

ان الحیات عقیده و الجهاد

م چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 15:54

سلام
دوست عزیزم من در کشوری زندگی می کنم که در آن عمدا از
جریان های متحجر دینی حمایت های خاصی می کند .البته قصد اصلی آنها این است که مثلا با حمایت از وهابیون افعال آنها را به اسلام تعمیم دهند تا هر وقت که خواستند بتوانند حقوق مسلمانان را نقض نمایند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد